
اقتصاد۲۴- در روزهایی که قیمت هر کیلو ران گوسفندی از یک میلیون تومان عبور کرده و گوشت قرمز عملاً از سبد غذایی بخش بزرگی از مردم حذف شده، خبر کشف سه تن گوشت الاغ و قاطر با برچسب جعلی «گوساله برزیلی» در تهران، نه فقط یک پرونده قضایی، بلکه نمادی از فروپاشی نظارت، بیرحمی اقتصادی و بیپناهی مصرفکننده است؛ مردمی که دیگر حتی اطمینان ندارند آنچه با هزار زحمت میخرند، واقعاً چیست.
افزایش سرسامآور قیمتها، گوشت قرمز را به کالایی لوکس تبدیل کرده است. وقتی گردن گوسفندی کیلویی ۸۱۰ هزار تومان، ران گوسفندی بیش از یک میلیون و ۱۵۰ هزار تومان و حتی گوشت گوساله به مرز ۹۰۰ هزار تومان میرسد، طبیعی است که مردم به گوشتهای منجمد، بستهبندیشده و بهظاهر ارزانتر پناه ببرند. اما دقیقاً همینجاست که سوءاستفاده آغاز میشود؛ جایی که فقر، بهترین فرصت برای کلاهبرداری میشود.
کشف سه تن گوشت الاغ و قاطر که با حدود پنج هزار برچسب جعلی «گوشت گوساله منجمد برزیلی» آماده توزیع در بازار بوده، نشان میدهد ماجرا فقط یک تخلف محدود نیست؛ بلکه نتیجه مستقیم بازاری رهاشده، نظارتی حداقلی و اقتصادی است که فشارش مستقیماً روی ضعیفترین حلقه، یعنی مصرفکننده، آوار شده است.
در شرایطی که بسیاری از خانوادهها به اجبار، گوشت را از برنامه غذایی خود حذف کردهاند یا مصرف آن را به ماهی یکبار رساندهاند، فروش گوشت تقلبی فقط یک جرم اقتصادی نیست؛ تعرض مستقیم به سلامت، کرامت و اعتماد عمومی است. مردمی که دیگر نه توان خرید دارند و نه امکان انتخاب آگاهانه، حالا باید نگران باشند که آنچه میخرند، اساساً قابل خوردن هست یا نه.
اینجاست که جمله «اقلاً رحم داشته باشید» دیگر یک خواهش احساسی نیست؛ یک مطالبه اجتماعی است. اگر مسئولان نمیتوانند تورم را مهار کنند، اگر سیاستهای اقتصادی در کنترل قیمتها شکست خورده، حداقل وظیفهشان این است که نظارت را تشدید کنند تا فقر، به ابزار کلاهبرداری و تهدید سلامت عمومی تبدیل نشود.
دادسرای ویژه جرایم پزشکی از برخورد قضایی و اعمال مجازاتهایی مانند حبس و جزای نقدی خبر داده است؛ اما پرسش اصلی پابرجاست: این حجم گوشت غیرمجاز چگونه، در چه مدت و با کدام خلأ نظارتی تا آستانه توزیع در بازار پیش رفته است؟
نظارت زمانی معنا دارد که پیشگیرانه باشد، نه بعد از آنکه گوشت تقلبی آماده نشستن بر سفره مردم شده است.
واقعیت تلخ این است که چنین پروندههایی محصول یک زنجیره معیوباند؛ از گرانی افسارگسیخته و کوچکشدن سفرهها گرفته تا ضعف نظارت، چندپارگی مسئولیتها و بیپاسخماندن نهادهای متولی. تا زمانی که کنترل قیمتها به حال خود رها شده و نظارت صرفاً در حد بیانیههای پس از کشف باقی بماند، باید منتظر تکرار چنین فجایعی بود؛ با عناوین تازه و قربانیان بیشتر.
ماجرای «گوشت الاغ با برچسب گوساله» یک هشدار جدی است؛ هشداری درباره اقتصادی که فشارش مردم را بیدفاع کرده و بازاری که نبود نظارت در آن، سلامت را به کالایی قابل تقلب تبدیل کرده است. اگر مهار تورم از توان سیاستگذاران خارج شده، حداقل انتظار این است که نظارت را جدی بگیرند؛ پیش از آنکه این تتمه اعتماد عمومی، هم دود شده به هوا رود.